کاستاکورتا
وی با علی انصاریان و مهدی هاشمی نسب با میانداری افشین پیروانی دفاعی مستحکم تشکیل داده بودند به طوری که عناوین متعددی به دست آوردند او از سال ۷۲ تا ۸۲ و از ۸۳تا ۸۵ مجموعا ۲۴۹ بازی برای این تیم انجام داد و موفق به زدن ۲۰ گل شد که این آمار برای یک مدافع آمار خوبی آست و او همچنین در تیم شاهین نیز عضویت داشته
حمله تند رهبری فر به یحیی در زمان سرمربی گری
بهروز رهبري فر مثل چند ماه گذشته به انتقاد از پرسپوليس مي پردازد. انتقادهايي كه بعضا منطقي است. رهبريفر در صحبت با خبرنگار گل مي گويد:« ترابيان كجا مربيگري كرده كه حالا بايد دستيار يحيي شود؟ مثل اين است كه من سرمربي پرسپوليس شوم و زنگ بزنم به مثلا يونس باهنر كه به عنوان مثال در تبريز آجيل مي فروشد. به او بگويم بيا پرسپوليس و دستيار من شو. من رضا ترابيان را دوست دارم ولي او در مربيگري تجربه اي ندارد كه بخواهد به بازيكنان پرسپوليس منتقل كند. به يحيي مي گويم پرسپوليس جاي باندبازي نيست. يك مربي بايد براي مردم كار كند نه براي اطرافيانش. پرسپوليس مال مردم است. من هم به عنوان يكي از همين مردم كه سالها براي پرسپوليس بازي كرده ام يك انتقاد كوچك كردم. گفتم پرسپوليس خوب بازي نمي كند. الان هم مي گويم يحيي جان، داداش، پرسپوليس خوب بازي نمي كند.كاري كن كه اين تيم خوب بازي كند و نتيجه بگيرد »
رهبري فر صحبتهايش را اينگونه ادامه مي دهد:« هر كسي نداند من مي دانم كه بگوويچ چرا به پرسپوليس آمد. به خاطر اينكه زمان برانكواو بود كه يحيي را به تيم ملي فرستاد و يحيي هم براي تلافي او را به پرسپوليس آورد. من مي دانم كه چرا عادل كلاه كج به پرسپوليس آمد. اينها را هر كسي نداند من يكي مي دانم. به همين خاطر هم هست كه مي گويم يحيي جان در پرسپوليس رفيق بازي نكن. اگر گل محمدي خوب باشد و قوي، پس فردا من و امثال من هم مدعي مي شويم كه نسل ما مي تواند مربيان خوبي تربيت كند. يحيي پسر خوبي است اما متاسفانه آمده دنبال حاشيه»
مي گويند چون يحيي گل محمدي، رهبري فر را به عنوان دستيار انتخاب نكرده او انتقاد مي كند. رهبري فر در اين باره مي گويد:« تا حالا شنيده ايد من مربيگري كنم؟ به خدا قسم اصلا فكرم مربيگري نيست. فرهاد كاظمي به من گفت بيا برويم ذوب آهن اما نرفتم. درخشان به من گفت بيا با هم در داماش كار كنيم اما بازهم نرفتم. من دنبال مربيگري نيستم. اگر مي خواستم مربي شوم راهش را بلد بودم. اگر دنبال اين كارها بودم شك نكنيد بازي هاي ملي ام بيشتر مي شد. من با فوتبال زندگي مي كردم نه بيزينس. بله، من هم مي توانم هر شب به يحيي گل محمدي زنگ بزنم و بگويم يحيي جون، قربونت برم، خيلي دوستت دارم و در آخر هم كمكش شوم. انهايي كه مي گويند من دنبال مربيگري در پرسپوليس هستم اشتباه مي كنند. من فوتبال را رها كردم وگرنه مي توانستم به خيلي چيزها برسم. »
رهبري فر در ادامه مي گويد:« در پرسپوليس و استقلال هيچ كس حقي ندارد حتي يحيي گل محمدي. او بايد يك دستيار بياورد تا كاري كند پرسپوليس بهتر از حالا بازي كند. يك تمرين دهنده خوب خارجي تا بيايد و كارساز شود. امثال من/ف باهنر و ترابيان به درد پرسپوليس نمي خوريم. مگرپرس پوليس كارگاه آموزش مربيان است كه ترابيان بيايد و بدون تجربه روي نيمكت بنشيند؟ »
مهرداد ميناوند هم در صحبتهايي مدعي شد رهبري فر فقط حرف از غيرت مي زند . ميناوند مدعي شد بدون پول براي پرسپوليس بازي كرده. رهبري فر در جواب ميناوند مي گويد:« شغل ميناوند را همه مردم ايران مي دانند و نيازي نيست من راجع به او حرفي بزنم. اتفاقاتي كه در زندگي او افتاده را همه مي دانند. ضمن اينكه ميناوند نبايد درباره فوتبال حرف بزند، او فقط بايد نگاه كند. اين آقا وقتي پرسپوليس به بي پولي خورد تيم را رها كردند و رفتند دنبال پول. حالا ادعا مي كنند پرسپوليسي هستيم. پيرواني پرسپو.ليسي است كه تا روز آخر در تيم ماند. از ميناوند مي پرسم چرا اسم پول آمد سريع پرسپوليس را رها كردي و رفتي؟ اينها نبايد راجع به پرسپوليس حرف بزنند. ميناوند اگر غيرت داشت به خاطر پول از پرسپوليس نمي رفت. حالا امده و درباره پرسپوليس حرف مي زند»
خاطره شیرین بهروز با سیروس دین محمدی
چند روز قبل چندی از دوستان با بهروز رهبری فرد در یک محفل مقدس در ماه رمضان همراه شده بودند. او برای آنها یک خاطره استثنایی و خواندنی از سیروس دین محمدی تعریف کرد و باعث شد در ضیافتی که به مناسبت میلاد امام حسن (ع) برگزار شده بود، لب مهمانان به خنده باز شود. رهبری فرد گفت: در یکی از اردوهای تیم ملی، میروسلاو بلاژویچ برای آن که دل من را به دست بیاورد، سیروس دین محمدی را با من هم اتاق کرد. برای من، این اتفاق، بهترین هدیه ممکن از سوی سرمربی تیم ملی بود چون برخی بازیکنان حاضر بودند ۳۰۰ تا ۶۰۰ دلار به بلاژ پول بدهند تا با سیروس هم اتاق شوند ولی من یک توفیق مجانی نصیبم شده بود!رهبری فرد ادامه داد: یک شب دیدم سیروس دارد اخبار ورزرشی می بیند و سرش را تکان می دهد. چند بار به او گفتم: سیروس چی شده؟ اما جواب نمی داد و فقط با تکان دادن سرش، نچ نچ می کرد. بالاخره صبرم تمام شده و از پشت، به او زدم و گفتم: چی شده سیروس، چیزی شده؟ سیروس با جدیت و با همان لهجه شیرین آذری اش گفت: بایرن مونیخ رفته یک برزیلی چپ پا خریده به اسم "زِپِرتو!" گفتم: کی؟ چی؟ زپرتو دیگه کیه؟ سیروس با اعتماد به نفس ادامه داد: بازیکن تیم ملی برزیله، اسمش زپرتوئه. خیلی بازیکن خوبیه، حالا می بینی!
رهبری فرد در شرایطی که مهمانان آن ضیافت تقریبا داشتند به خاطر خنده از هوش می رفتند، حرف هایش را این طور ادامه داد: همان لحظه متوجه شدم منظور سیروس زی روبرتو بود. زدم روی شانه اش و گفتم: سیروس جان، منظورت زی روبرتو بود که گفتی زپرتو؟ سیروس چند لحظه مکث کرد و گفت: بهروز! به کسی که نمی گی؟! من هم به جان خودش قول دادم که به کسی چیزی نگویم اما به محض اینکه برای صرف شام به رستوران رفتیم، با صدای بلند در جمع بازیکنان گفتم: بچه ها سیروس دین محمدی تونست زپرتو رو ببره بایرن مونیخ! همه بازیکنان هم شروع کردن به دست زدن برای آقاسیروس. دین محمدی هم وقتی دید همه دارند تشویقش می کنند، خوشحال شد و به خودش افتخار کرد! نکته جالب اینجاست که همین آقای سیروس دین محمدی دیروز مصاحبه ای انجام داد و گفت: "بهتر است کارلوس کروش تفکراتش را حرفه ای کند!"